حالا که تو در کنارم نیستی مینویسم
دخترم شاید روزی من در این دنیا نبودم یا بینمان فاصله بود.
مینویسم برای روزاهای آینده که تو قضاوت کنی.
الان که دارم مینویسم از گذاشتن عمرم برای یه زندگی نافرجام بسیار غمگینم.
در تمام مدتی که مشغول کار و ... بودم تو رشد کردی چند روز دیگه وارد دومین مرحله تحصیلی (کلاس دوم دبستان) میشوی.
میدانی چیست هیچ چیز غمگین تر از این نیست که برای اینکه حقم را در زندگی نگیرم تو را فرزندم را اهرم کنن و اجازه دیدن فرزندم را ندهن. به من تهمت بزنن، دروغ بگویند فقط برای اینکه از حقم بگذرم.مردی که خودش دنبال عشق و ... رفته ما رو ترک کرده حالا تو را از من بگیرد، بگوید اگر میخواهی فرزندت را ببینی باید از حقوقت بگذری.
اما من به تو استقامت و قوی بودن یاد خواهم داد من شاید از درون شکسته ام اما ادامه میدهم تا تو هم روزی یاد بگیری در مقابل هیچ مردی ضعیف نباشی و همه ما انسانیم حتی اگه قوانین جامعه و ... به نفع مردان باشد.
داستان زندگیم را همینجا مینویسم...