سوراخ کردن گوشهای قشنگت
دخترم خیلی وقت میخوام برات بنویسم ولی تمام وقتم با شما پر شده و اجازه نمیدی برای حتی چند دقیقه تنها بمونی.از رویدادهای جدید باید بگم که پنجشنبه برای چکاب بردیمت دکتر .درمطب دختر بچه ای بود که خیلی گریه می کرد وقتی رفت داخل شروع به جیغ کشیدن کرد بعد از اونها ما وارد اتاق شدیم آقای دکتر با خنده احوال پرسی کرد و گفت بچه ها توی این سن سخت قبول میکنند گوششان را سوراخ کنیم بعد یه نگاهی به شما کرد وگفت این خانم خانم ها هم که گوشش رو سوراخ نکرده .بابایی یه نگاه به من کرد وگفت اگه دکتر سوراخ میکنه خوب بیا ما گوش آرنیکا رو سوراخ کنیم .منآخه ما که آمادگیشو نداریم تازه شب هم خونه دایی یوسف دعوتیم .دکتر خندید و گفت الان که زیاد نمی فهمه فوقش یه خورده اینجا گریه کنه.بنابراین گوش آرنیکای عزیز رو سوراخ کردیم البته من از اتاق رفتم بیرون آخه طاقت اشکات رو ندارم و پشت در دلم شور میزد و هرچی آیه بلد بودم برات خوندم وقتی از اتاق اومدی بیرون الهی بمیرم دلت خیلی پربود اشکات رو پاک کردم و بوسیدمت و چون دختر دددیی هستی وقتی رفتیم بیرون اصلا گریه نکردی و وقتی رفتیم خونه دایی یوسف مامانی تعجب کرد بود دید گوشات رو سوراخ کردیم وهمهاش قوربون صدقهات میرفت ومیگفت مبارکت باشه و شما جدیدا خوش خنده شدی کلی دلرابایی کردی راستی به سلیقه بابا پیام یه جفت گوشواره با نگین سبز برات انتخاب کردیم الهی که زندگیت همیشه سبز باشه. و اما : خبر جدید دکتر دستور شروع غذای کمکی رو داد با اینکه شما تازه وارد 6 ماهگی میشی و هنوز یک ماه مانده بود اما دکتر گفت از الان شروع کنم تا آمادگی خوردن غذا با قاشق رو یاد بگیری و خلاصه کارم توی این 2 روزه چند برابر شده الن هم که دارم برات پست می ذارم شما خوابی.می خوام اینو بدونی که خیلی خیلی دوست داریم همیشه پشتیبانت خواهیم موند .هروز خدا را هزاران بار شکر میکنیم و باورم نمیشه امانتدار فرشته ای به این زیبایی هستیم.در پناه حق خوب رشد کن وسالم بمان