آرنیکا و پدر بزرگ
بدون عنوان
دست هایم را دایره وار دور دلت حلقه می کنم عزیزکم! مبادا فکر کنی "داستان ِ اسارت" است. این حکایت را به "مراقبت" تعبیرش کن ...
نویسنده :
مامان مریم
1:25
بدون عنوان
دخترم امروز وبلاگت رو درست کردیم البته خاطراتت کل دوران بارداری و متولد شدنت رو در دفتر خاطراتت تا الان نوشتم که انشاا.. در آینده در اینجا ثبت خواهم کرد .
نویسنده :
مامان مریم
16:08